صداهایی که کمتر به گوش می‌رسند

ضحی شریف یزدی
تسهیلگری

در هر جمع، محله و جامعۀ اطراف ما افراد و گروه‌هایی وجود دارند که معمولاً کمتر به چشم می‌آیند یا خواسته‌ها، توانایی‌ها و نظراتشان دست‌کم گرفته می‌شود. یکی از ویژگی‌های تسهیلگری این است که امکان شنیدنِ نظر و صدای این افراد و گروه‌های حاشیه‌ای را فراهم می‌کند. این موضوع موجب می‌شود افرادی که در گذشته به‌ندرت به نظرشان توجه می‌شد، امکانی برای حضور و بیان خواسته‌ها و دانسته‌های خود پیدا کنند. از طرفی، شنیده‌شدنِ صدای آن‌ها انگیزۀ‌شان را نیز برای حضور در دیگر مراحل ماجرا افزایش می‌دهد.

يكي از تجربه‌های من از این موضوع در محلۀ قیطریه و در گفت‌وگو با فردی که لکنت زبان داشت، شکل گرفت. من و مائده نقشۀ اجتماعی را در یکی از کوچه‌های محلۀ قیطریه پهن کرده بودیم تا افراد مختلفی که از آنجا گذر می‌کنند، نگاهی به آن بیندازند. به‌تدریج چند نفر پای نقشه توقف می‌کردند و میان ما و کسانی که درباره نقشه کنجکاو بودند، گفت‌وگویی شکل می‌گرفت. بعضی از مردم بیشتر صحبت می‌کردند و با گفته‎‌های خود امکان صحبت دیگران را محدود می‌کردند. در میانِ آن‌ها، یک نفر هم بود که به‌علت لکنت زبان، به‌سختی می‌توانست منظور خود را منتقل کند. تلاش ما بر این بود که بتوانیم تا جایی‌که امکان دارد گفته‌های او را نیز ثبت و نظراتش را در تحلیل وارد کنیم. این موضوع موجب شد او حتی بیشتر از دیگر افرادِ حاضر پای نقشه، آنجا توقف کند. بعد از آنکه بخشی از  نظرات خود را بیان کرد و نظراتش ثبت شد، به ما گفت که کتری چایش را روی گاز گذاشته‌ و باید زودتر برود. ما تشکر کردیم و او با لبخندی که بر چهره داشت، از ما خداحافظی کرد. اتفاق جالب این بود که چند دقیقه بعد دوباره بازگشت، چون موضوع‌های دیگر یادش آمده بود و می‌خواست آن‌ها را هم برای ما تعریف کند.

کودکان و نوجوانان هم معمولاً جزو گروه‌هایی هستند که به‌سبب سنشان کمتر کسی به حرف‌‌ها و نظراتشان توجه نشان می‌دهد. با مائده برای انجام تحلیلی جمعی به پارکِ شهرک آپادانا رفته بودیم. گروهی از نوجوانان شهرک مشغول بازی در زمین کنار پارک بودند. برای نشان‌دادن نقشه‌ اجتماعی شهرک که توسط دیگر اهالی تکمیل شده بود، سراغ آن‌ها رفتیم و اتفاقاً استقبال بسیار خوبی نسبت به ماجرای نقشه‌ نشان دادند. برایشان جالب بود گروهی آمده‌اند و می‌خواهند نظر آن‌ها را هم درباره محل زندگیشان بداند. می‌گفتند با وجود اینکه به اندازه بقیۀ گروه‌ها در شهرک سهم دارند و می‌توانند در اداره محله همکاری کنند، کسی به آن‌ها توجهی نمی‌کند و نظری نمی‌پرسد؛ حتی برخی از اهالی شهرک اصلاً اجازه حضور در فضا را به آن‌ها نمی‌دهند:‌ «اصلاً نمی‌گذازند ما در شهرک بازی کنیم. ما را مانع طبیعی می‌دانند!» مشارکت‌ندادنِ نوجوانان در اتفاقاتی که جزئی از آن هستند، می‌تواند موجب جداشدنِ آن‌ها از جامعۀ اطرافشان شود. آن‌ها می‌گفتند که در صورتی که عرصه‌ای برای حضورشان در شهرک فراهم نشود، محله برایشان بی‌معنا می‌شود، دیگر دور هم جمع نمی‌شوند و ترجیح‌ می‌دهند به محله‌های دیگر بروند.