نمی‌توانید؛ در این روستا امکان ندارد

هاله طارم
تسهیلگر

این یادداشت از تجربه‌های تسهیلگری نوشته شده در کتاب ردپایی که می‌ماند قسمت «گسترۀ مشارکت» است. در مقدمه‌ی این قسمت از کتاب آمده:

در فعالیت‌های مشارکتی، دیدن همزمان دو بُعدِ کمی و کیفیِ روابط و دیدنِ علت و معلول‌های تعامل با گروه‌های مختلفِ جامعۀ محلی، دشوار و زمان‌بر است. به پیچیدگی و تنوع جامعۀ محلی توجه کردیم و دریافتیم که کار و زندگی کشاورز درهم‌تنیده و لاینفک است و نمی‌شود او را فارغ از جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، در نظر گرفت. همچنین متوجه شدیم اکثر اقداماتی که در اجرای آن‌ها محدودیت‌ها، امکانات و حق انتخاب کشاورز در نظر گرفته شده بود، اثربخش و پایدار شده‌اند. پس تلاش کردیم علاوه‌بر بُعدِ کمی، یعنی کارکردن در روستاهای بیشتر و ارتباط‌ گرفتن با افراد متنوع‌تر (زنان، کودکان و افراد غیرکشاورز)، بُعد کیفی روابط را نیز (محدودیت‌ها، امکانات و تجربیات افراد) در نظر داشته باشیم.

نمی‌توانید؛ در این روستا امکان ندارد

بافتی قدیمی دارد. از امکانات اجتماعی، فقط مسجدی در روستا به‌چشم می‌خورد. به‌نسبت روستاهای اطراف، جمعیت بسیار کمی ساکن آن هستند. با چند بار رفت‌وآمد به آن متوجه می‌شویم روستا متشکل از سه خاندان بزرگ است. ارتباط‌ افراد ساکنِ روستا بیشتر محدود به ارتباط بین افراد خاندان است. اینجا خبری از تجمعات رایج مردان، زنان و کودکان نیست. سال گذشته در این روستا پروژه‌ای را با موضوع «کشاورزی پایدار» کار کردیم؛ البته فقط یک کشاورز با پروژه همراه شد. تنها چیزی که از آن همکاری به‌جا مانده بود، آشنایی آن کشاورز و خانواده‌اش با چند تکنیک از روش‌های اجرایی کشاورزی پایدار بود. حالا می‌خواستیم ادامۀ پروژۀ سال گذشته را پی بگیریم و پروژۀ دیگری را هم با موضوع «توان‌افزایی زنان» شروع کنیم. آشنایی با اهالی را از خانواده‌ای شروع کردیم که سال گذشته در پروژه همکاری داشتند. می‌گفتند: «فقط آن شیشه[1] یادمان می‌آید که می‌گفتند موجودات ریز مفید[2] دارد. آن شیشه را از بین چندتای دیگر که خانم مهندس‌ها معرفی کردند، انتخاب کردیم و خریدیم و موقع نشاکاریِ گوجه‌فرنگی استفاده کردیم گوجه‌هایمان خوب گرفت. نشای خشک کمتری داشتیم. یک کیسه هم از کود شیمیایی کمتر مصرف کردیم. اگر امسال هم بتوانیم آن‌ها را پیدا کنیم، می‌خریم و استفاده خواهیم کرد.»

اجرای تکنیک تقویم فصلی توسط اهالی

فصل کاشت نزدیک بود. پروژۀ کشاورزی پایدار را با مردان روستا شروع کردیم. با آن‌ها آشنا شدیم. حرف‌های آن‌ها را شنیدیم. می‌خواستیم از روستا برای ما بگویند، نقشۀ اجتماعی[3] روستا را بکشند و زمان فعالیت‌های خود را با تقویم فصلی[4] برای ما تشریح ‌کنند. اکثراً امکانات پرهزینه و دورازدسترس می‌خواستند تا روش‌های مدرن و بسیار متفاوتی را اجرا کنند؛ روش‌هایی که با نوع روش کاشت خودشان بسیار متفاوت است. این روش‌ها را در فیلم‌ها و مکان‌های بسیار پیشرفته دیده و شنیده بودند و با امکانات موجود، آن را دست‌نیافتنی می‌دیدند. با همراهی اهالی، نقشۀ راهِ اجرای طرح در روستا آماده شد. حس خوبی داشتیم از اینکه به‌خوبی با امکانات موجودشان توانستند راهکار‌های کاربردی‌تری برای کاهش مصرف نهاده‌های کشاورزی ارائه دهند. همین راهکارها را در زمین‌های خودشان اجرا کردند. 


با استفاده از ساده‌ترین ابزار دم دست و با شروع کردن از یک نقطۀ محله، تحلیلگران محلی به ترسیم نقشۀ محیط خود می‌پردازند. با اضافه کردن جنبه‌های گوناگون، نقشه به تدریج شکل گرفته و کامل‌تر‌می‌شود. نقشه می‌تواند در زمان و مکان‌های مختلف در معرض جمع‌های محلی قرار گیرد و جزئیات و تحلیل‌هایی به آن اضافه شود، تا جایی که یک تصویر کلی و نسبتا جامع از محیط زندگی اجتماعی آن جامعه محلی به دست آید، به ویژه نقاطی که دیده نشده بودند، نقاط خاص، حساس، مهم، مسأله‌دار و تأثیرگذار (به ویژه در رابطه با موضوع‌کار) و موقعیت امکانات و منابع. اگر خوب تسهیلگری شود، نقشۀ‌ اجتماعی فرصت خوبی برای جلب مشارکت همه است؛ چون نقشه به همه مربوط است و هیچ کس نمی‌تواند خرده بگیرد که کار به او مربوط نمی‌شود. نقشۀ محل، آن هم به شکل ساده و غیر مهندسی، برای همه مأنوس است؛ حتی افراد کم‌سواد و در حاشیه مانده. ضمنا نقشه فرصت خوبی برای انتقال ابتکار عمل به خود مردم است. تسهیلگر‌ می‌تواند به تدریج عقب بکشد و کار را واگذار کند. متناسب با موضوع مورد بررسی می‌توان لایه‌های مختلفی را به تحلیل نقشه اضافه کرد.


کمی از شروع کارمان در روستا گذشت و به‌نظرمان هر دو طرح با اهالی روستا خوب پیش رفته است.گروه‌هایی داوطلب بسیار مشتاق بودند. این گروه‌ها تعدادی از مردان، زنان و حتی کودکان ساکن روستا بودند. ما هم تمام تلاشمان این بود که پروژه را خودِ اهالی با تلفیق تجربیات بومی و تکنولوژی انجام دهند. تا اینجای کار با تمام سختی‌هایی که در همراه‌کردن و جلب مشارکت اهالی بود، کار را پیش بردیم. گروه‌هایی از خانواده‌های روستا با ما همراه بودند؛ اما سمت دیگر ماجرا نگران هستند که متشکل از کارشناسان اجرایی و بعضاً محققان بخش کشاورزی بود. می‌گفتند: «نمی‌شود. نمی‌توانید. با این جزئیات و سرعت کمِ پیشرفتِ اصلاحات‌تان در این روستا اتفاقی نخواهد افتاد. خودتان باید دست‌به‌کار شوید. پول بدهید. امکانات را از هر کجا که می‌شود، برای آن‌ها فراهم کنید تا بهترین الگوی کار کشاورزی پایدارِ منطقه را در این روستا ایجاد کنید!» نگران هستیم؛ زیرا از سال گذشته و تجربۀ اجرای طرح «کشاورزی پایدار» و اثرات برجای‌مانده‌اش، به‌نظر می‌رسد که فقط آن قسمتی از طرح پایدار می‌ماند که کشاورز داوطلب را دخیل کند و با درنظرگرفتن امکانات و انتخاب او انجام شود. به همین دلیل تصمیم گرفتیم روندی را پیگیری کنیم که خود اهالی آن را پیش‌ برده بودند. تصمیم گرفتیم به آن ایمان داشته باشیم و بدون نگرانی، صبر کنیم تا خودشان پیش‌برندۀ اصلی برنامه‌های اجرایی باشند.

برای کار با خانم‌ها آماده شدیم. قرار بود ما صندوق اعتبارات خُردی برای زنان روستا با موجودی خودشان ایجاد کنیم تا به‌کمک آن، بتوانند راهکارهای مدیریت منابع و حفاظت از محیط‌زیست را به منبع درآمد تبدیل کنند و بدین ترتیب به معیشت خانواده کمک کنند. دنبال راه‌حل‌های درست با پیشنهاد خود زنان روستا بودیم که با وجودِ داشته‌های اندکمان و زمانی اندکی که در اختیار داشتیم، کار دشواری به نظر می‌رسید. جلسۀ اول حدود هفت نفر آمدند. اکثراً جوان بودند و زیر چهل سال سن داشتند. می‌گفتند: «ما وام می‌خواهیم تا مردهایمان با آن گاوداری بسازند.» می‌گفتند: «زیر صد میلیون تومان به کارمان نمی‌آید»، «ما فقط در کشاورزی و دامداری به شوهرانمان کمک می‌کنیم»؛ اما یکی‌دو نفر از آن‌ها گفتند: «پول می‌خواهیم برای خودمان طلا بخریم. گوشی‌های لمسی بخریم.»


تقویم فصلی ابزاری است برای تحلیل وضعیت موضوعات مختلف در طول یک سال و تحلیل تغییرات فصلی در معیشت و فعالیت‌های معیشتی. تحلیلگران می‌توانند سال را به هر نحوی که برای خودشان معتبر است تقسیم (ماه، فصل و ...) و تقویمشان را از هر کجای سال که می‌خواهند آغاز کنند. سپس تمامی فعالیت‌هایی را که در مقاطع مختلف سال برای تأمین معیشت خود و خانواده‌شان انجام می‌دهند ذیل هر مقطع (ماه/هفته/فصل) نشان می‌دهند. فعالیت‌ها را می‌توانند به هر مقدار که لازم باشد جزئی و به واسطه علامت‌گذاری یا قرار دادنشان در ردیف‌های زیر هم از هم تفکیک کنند. علاوه بر فعالیت‌های معیشتی، دیگر مقوله‌هایی که در طول سال متغیر هستند مثل درآمد، هزینه، بیماری، بارندگی، کمبود آب، حجم کار و ... (حتی به تفکیک افرادی که کارها را انجام می‌دهند) نیز می‌توانند به فراخور موضوع مورد تحلیل روی تقویم منعکس شوند.


در جلسه‌های بعد، به‌جز یکی‌دو نفر، از بقیۀ آن‌ها خبری نیست. مشکل را جویا شدیم. منزل به منزل رفتیم. از معتمدهای روستا پرسیدیم. فهمیدیم که آقایان اجازه نداده‌اند. گفته بودند: «اگر وامی هست، خودمان می‌گیریم» و «نمی‌خواهیم همسران‌مان در کلاس‌ها شرکت کنند». اما خانم‌ها می‌خواستند در جلسات حضور داشته باشند: «حتی اگر وام صد میلیون تومانی هم نداشته باشند»! حل این مشکل چند ماهی طول کشید. می‌خواستیم برخی از خانم‌های جمعِ اول را ببینیم و علت نیامدنشان را جویا شویم؛ ولی با وجود چند بار تلاش متأسفانه موفق نشدیم. از همسایه‌هایشان شنیدیم که از ترس همسران خود در کلاس‌ها حاضر نشده‌اند. حتی اجازه نداشتند با تیم ما حرف بزنند. این موضوع ما را بر آن داشت تا دوباره با آقایان نشستی داشته باشیم. نگرانی‌های آن‌ها در این نشست آشکارتر شد. با مشورتِ آن‌ها راه‌هایی برای رفع این نگرانی‌ها یافتیم. از طرف دیگر، خانم‌ها نیز با خانواده‌های خود صحبت کرده بودند و تلاش می‌کردند آن‌ها را راضی کنند. نهایتاً موفق شدند تا برای حضور در نشست‌های گروهی برنامه‌ریزی کنند. با پیگیری ما و حل موانعشان با کمک خود خانم‌ها، جمع‌شان مثل روز اول می‌شود؛ حتی با تعدادی بیشتر از آن. باز هم تعداد، از نظر کارشناسان کم است و مشارکت دشوار.

بعد از آنکه خانم‌ها در خانه‌هایشان برای تشکیل جمع بانوان اصرار کردند و گفتند که می‌خواهند صندوق پس‌انداز خودشان را در روستا داشته باشند، آقایان لب به سخن گشودند. گفتند: «ما حریف خانم‌ها نمی‌شویم.» چند روز بعد مشخص می‌شود که آقایان هم می‌خواهند به‌غیر از کشاورزی پایدار، آموزش‌هایی هم دربارۀ مباحث معیشت سبز ببینند. جالب است؛ زیرا تا چند‌وقت پیش می‌گفتند: «امکان ندارد ما کار دیگری در روستا آغاز کنیم»، «کار ما کشاورزی و گاوداری است»، «خانم‌ها باید کمک ما در کار کشاورزی باشند»، «آن‌ها وقت اضافه برای خیاطی و کارهای وقت‌تلف‌کن دیگر ندارند». چقدر خوب که از زبان مردان شنیدیم می‌خواهند برای حفاظت از روستا و منابع طبیعی خود، فراتر از کشاورزی پایدار هم کاری انجام دهند. تصمیم گرفتیم علاوه‌بر کلاس‌های آموزشی کشاورزی پایدار، کارگاه‌های معیشت‌های سبز را نیز در جمع آقایان برگزار کنیم. حتی چند کارگاه‌آموزشی مشترک هم به‌صورت خانوادگی، بین خانم‌ها و آقایان برگزار کردیم.

کارگاه آموزشی مشترک بین زنان و مردان روستا

خانم‌ها چند ماهی می‌شد که صندوق اعتبارات خرد روستای خود را تشکیل داده بودند. هرکدام از اعضا اولین وام صندوق را به مبلغ پانصدهزار تومان دریافت کرده و کاری را شروع کردند. همسران آن‌ها بسیار همراه بودند و کمک می‌کردند. می‌گفتند: «نمی‌شود ما آقایان هم برای خودمان صندوق داشته باشیم؟» به‌نظر نمی‌رسید که از درآمد کار ناراضی باشند. بحث «کار خانوادگی» در جمع خاندان‌های روستا داغ بود. پروژۀ این سال روبه اتمام بود. دیدن این شوقِ خانواده‌های کوچک این روستای کم‌جمعیت، سبب شد تلاش کنیم طرح «معیشت جایگرین» را هم در همان روستا آغاز کنیم.

تلاش‌های ما نتیجه داد. طرح «معیشت جایگزین» را در همان روستا شروع کردیم. گروه‌های خانوادگی تشکیل شدند. آقایان نیز تمایل داشتند کارگاه‌های کوچکی کنار کار کشاورزیشان ایجاد کنند. تعداد اعضای گروه‌های مختلف از دو نفر تا هفت نفر بود. تعدادی از گروه‌ها خانواده‌هایی بودند که کمتر در کارگاه‌ها شرکت می‌کردند. کارهای جدید با حداقل امکانات موجود شروع شدند. سرمایۀ کارگاه‌ها از طریق وام‌های صندوق زنان و پس‌انداز و فروش محصولات کشاورزی فراهم شده بود. کارهای کوچک دیگری در بیشتر خانه‌های روستا شکل گرفته بود. بیشتر خانواده‌های داوطلب از فضاهایی استفاده کردند که برایشان کاربرد کمتری داشت.

از جلسات برنامه‌ریزی گروهی خانم‌ها

اکنون دو سال است که از شروع کار مشارکتی در این روستای کم‌جمعیت می‌گذرد و این کار همچنان ادامه دارد. دنیای همکاری‌هایشان نیز در آن روستای کوچک در حال بزرگ و بزرگ‌ترشدن است. بافت قدیمی روستا با ایده‌های نو و خلاقانۀ اهالی، حال‌وهوای متفاوتی به خود گرفته است.

اما ما، با آنچه از مشارکت با اهالی آموخته‌ایم، به این می‌اندیشیم که اگر «نمی‌توانید» یا «در این روستا امکان ندارد» را باور می‌کردیم، آیا می‌توانستیم شاهدِ این حجم از همکاری اعضای خانواده باشیم؟ آیا می‌توانستیم جریان‌های فعال کارآفرینی خانواده‌ها را با این اهداف بزرگ نظاره کنیم؟ آیا می‌توانستیم ببینیم که اهالی می‌توانند از امکانات اندکِ موجود در روستا استفاده کنند و بستری برای معیشت سبز ایجاد کنند؟ آیا می‌توانستیم نظاره‌گرِ دغدغۀ کودکان را در شناخت و حفاظت از تالاب‌های اطراف‌شان باشیم؟

شاید مشاهداتِ اکنون ما از فعالیت‌ها و مشارکت‌های این روستا مانند کوهی یخی باشد که بخش ناچیزی از آن روی سطح آب دیده می‌شود و بخش بزرگ‌ترِ آن در دل اقیانوس است. ما که پستی‌ها و بلندی‌های این مسیر را همراه خانواده‌ها دیده‌ایم و با تمام وجود حس کرده‌ایم، معتقدیم این می‌تواندآغاز جریانی بزرگ باشد.


[1]  کود بیولوژیک

[2]  باکتری‌های Citrobacter amalonaticus, Bacillus sp., Bacillus subtilis تثبیت‌کننده، ازت و حل‌کنندۀ فسفات هستند که توانایی تأمین همزمان ازت و فسفر را برای گیاه دارند.

[3]   نقشۀ اجتماعی را مردم محلی ترسیم می‌کنند و در آن ساختارهای اجتماعی و نهادهای موجود در منطقه را نشان می‌دهند.

[4]  تقویم‌های فصلی‌ای که مردم محلی آن‌ها را تولید می‌کنند، ابزارهای سودمندی هستند برای تولید دانش دربارۀ روندهای فصلی اجتماعی و تعیین دوره‌های خاص زمانیِ تنش و آسیب‌پذیری.