«نه من رو میدید، نه من رو می شنید.»
یکی از گامهای مهم که کارگروه محلی برایش وقت و انرژی زیادی گذاشت، برنامهریزی و هماهنگیِ دیدار با شهردار منطقه بود. این فرآیند شامل هماهنگی و تعیین قرار جلسه، برنامهریزی برای محتوا و شیوۀ در میان گذاشتن نکات و دغدغهها، حضور در جلسه و بازنگری آن بود. در برنامهریزی جلسه قرار شد که پنجنفر از اعضای گروه در این جلسه شرکت کنند. در این برنامهریزی مشخص شد که چه نکات و دغدغههایی با شهردار در میان گذاشته شود و چه کسی هر یک از نکات را در میان بگذارد.
در یکی از روزهای بعد از جلسه با شهردار، اعضای گروه داستان جلسه را برای سایر اعضای گروه تعریف کردند تا فرآیند کار بازنگری شود. یکی از خانمهایی که در جلسه حاضر بود هنگام تعریف اتفاقات جلسه شروع به نقاشی فضای جلسه کرد و مکان قرارگیری هر یک از اعضای گروه و شهردار منطقه را به تصویر کشید. او بعد از تصویرکردن فضای جلسه گفت: «من اینجا نشسته بودم. شهردار هم اینجا نشسته بود. من هر وقت صحبت کردم صدام رو نشنید، فقط حواسش به آقایون بود. اون اصلاً من رو نمیدید. من صدام رو میبردم بالاتر تا متوجه بشه، اما نمیدونم اون چرا نمیخواست صدای من رو بشنوه. نه من رو میدید نه من رو میشنید.»
نکتۀ جالب این بود که در برنامهریزی جلسۀ دیدار با شهردار پیشبینی چنین اتفاقی را نمیکردیم و برایش آماده نشده بودیم. در جلسات داخلی، ما بهعنوان تسهیلگران و اعضای گروه مراقب بودیم و تمرین میکردیم که همه فرصت صحبتکردن و اظهار نظر داشته باشند. کسی نظرش غالب و کسی نادیده گرفته نشود. اما برای جلسات بیرونی انتظار چنین اتفاقی را نداشتیم و برایش آمادگی پیدا نکرده بودیم. این اتفاق یک یادگیری برای تیم ما به همراه داشت؛ آن هم این بود که هنگام آمادگی جامعۀ محلی برای جلسه با بیرونیها لازم است به جزئیاتی از قبیل ترکیب نفرات شرکتکننده، نحوۀ حضور در جلسه، شیوه و ترتیب درمیانگذاشتن نکات، توافق صورت گیرد و حتی جلسه در قالب نمایش شبیهسازی و تمرین شود.
آمادهسازی به این شکل کمک میکند در زمان عدم حضور تسهیلگران، آمادگی و توانایی جامعۀ محلی برای مواجهه با بیرونیها و حضور در جلسات رسمی بالاتر رود. از طرفی بهشکل جمعی مراقبت صورت میگیرد تا کمتر کسی جا بیفتد یا از طرف بیرونیها دیده و شنیده نشود.
جزئیات بیشتر دربارۀ پروژه بیمارستان نیکان را میتوانید در اینجا دنبال کنید و بخوانید.